رمان معجزه شرقی از اعظم شکرکار




· در زیر ستاره باران شب در کوچه های غریب اما آشنا با من . قدم بر می دارم . در دریای افکارم شناور بودم که با صدای قهقهه مستانه سه جوان مست که دختری از وحشت مدام جیغ می کشید و کمک می خواست . یکی از آنان با گرفتن جلوی چشمانش او را وادار به سکوت کرد