رمان خاطرات یک خون اشام





دفترچه خاطرات عزیز؛
حسی بهم میگه امروز روز خوبی نیست و اتفاق بزی منتظرمه
نمیدونم برا چی اینو نوشتم. دلیلی برای خوشحال نبودنم نیست . تازه باید خیلی هم خوشحال باشم . الان هنوز ساعت پنج و نیم صبحه و من هنوز نخوابیدم و دلیل نگرانیمو نمیدونم . یه حسی بهم میگه نگرانیت برای ...