آموزش نویسندگی - رمان نویسی
سلام دوستان عزیز فور رمان . امیدوارم حالتون خوب باشه . با قسمت جدید آموزش نویسندگی و رمان نویسی با شما دوستان عزیز هستیم .
امیدوارم از این مقاله استفاده کافی رو ببرید . آموزش نویسندگی و رمان نویسی .
این قسمت شامل بخش های :
نویسندگی چیه ؟
شرایط نویسندگی چیه ؟
یه نویسنده باید چطور باشه؟
آیا من استعداد نویسندگی رو دارم؟
نویسندگی چیه؟؟
به نظر من هر چیزی رو که بتونی رو کاغذ بیاری و حداقل خودت ازش لذت ببری میشه گفت تو یه نویسنده ای چون که تونستی افکار و احساساتتو رو کاغذ بیاری...
منظور صرفا موضوعات داستانی نیست میتونه یه مقاله علمی هم باشه ولی خب بحث ما اینجا در مورد داستان نویسیه..
خب حالا چرا نویسندگی؟؟کسی چیزی رو مینویسه که بتونه یه فکر یا احساسو منتقل کنه و یه چیزی به دونسته های مخاطبش اضافه کنه..
اگه حرفی برای گفتن نداری همون دفتر خاطرات شخصی بسه و لزومی نداره فنون رو یاد بگیری..
منظور از حرفی برای گفتن داشتن اینه که تو قبل از اینکه بخوای نویسنده بشی یه خواننده ای به نظرت اون چیزی که میخوای بنویسی قبلا خوندی یا نه،
از خودت پرسیدی که ایا میتونی همین موضوع تکراری رو بهتر بنویسیش یا نه...ایا میتونی دردی از جامعه رو به تصویر بکشی...دقت کن که هیچ وقت یه عاشقانه ی صرف بدون هیچ حاشیه ای نمیتونه یه داستان جذاب باشه،خواننده کم کم زده میشه...
پس کاری نکن که بعدا چند نفر بیان ازت ایراد بگیرن و تو هم که فکر میکردی بهترینی، کلا نا امید بشی..
اگه بیش تر از مخاطب در مورد اون موضوع نمیدونی پس حق نداری ذهنشو مشغول کنی..
برای حرف داشتن باید مطالعه داشته باشی، تجربه کنی،فکر کنی و عقایدی که میخوای ازش حرف بزنی رو در خودت تقویت کنی یه جورایی به حرفات ایمان داشته باشی...
شرایط نویسندگی چیه؟
؟الف)استعداد:اولین گام در شناخت نویسندگی همین استعداده،ایا تا حالا تونستی تو ذهن خودت یه داستان بسازی یه شخصیت یه مکان غیر از این دنیای واقعی ایا شده که با خوندن یه داستان خودت بقیشو تو ذهنت بسازی، مثل دوران ابتدایی میتونی یه داستان ناقصو کامل کنی اگه تونستی پس استعدادشو داری..اینم بگم که استعداد مهمه اما نه به اندازه ی تلاش و به قول معروف عرق ریختن پای کاغذ
ب)علاقه:علاقه این نیست که دوست داشته باشی فقط یه چیزی بنویسی و با افتخار به خودت بگی من نویسندم، علاقه باید اونقد زیاد باشه که شبا خواب نوشته هاتو ببینی با شخصیتات زندگی کنی، براشون یه دنیا بسازی، از زمانی که تو خلقشون کردی در برابرشون مسئولی، زندگیشون تو دست توئه تو مادرشونی باید برات مهم باشن، باید بهشون برسی،آره ترو خشکشون کنی،براشون شناسنامه درست کنی، قد و وزنشونو بدونی بدونی از چی بدشون میاد چیو دوست دارن،بدونی مریضن یا نه،در این حد باید عاشق شخصیتات باشی چه مثبت چه منفی یه مادر همه ی بچه هاشو دوست داره و در رسیدگی بهشونم هیچ تبعیضی قائل نمیشه، میدونم که گرفتی منظورم چیه..
اینم بگم که یه کسی که علاقه به کارش نداره با یکی دو شکست به سرعت کنار میره.
.ج)تلاش:اول اینکه زیاد ببین زیاد بشنو زیاد زندگی کن.. منظورم اینه که تو مردم باش از حوادث دورو برت اگاه باش، یه نویسنده ی به روز باش، بزار زنده باشی و زندگی کنی نه یه نویسنده ی گوشه نشین بی درد..
دوم اینکه زیاد بخون، ببین نویسنده های بزرگ چی نوشتن چیا تو ذهنشون بوده توصیفاتشونو ببین،شخصیتاشون چی داشتن..
به نظر من رمان های ایرانی بهترن چون که اصطلاحات و واژه ها ملموس ترن تا ترجمه ها،البته از نظر تنوع موضوعات خارجی بهتره..
سوم زیاد نوشتن،، وقتی شروع کردی به نوشتن اگه یه واژه رو که مناسب باشه پیدا نکردی یا هر مشکل دیگه برات مهم نباشه تو فقط بنویس الان وقت اصلاح متن نیس،بعدا میشه اصلاح کرد ولی ایده هاتو همون لحظه داری..
چهارم زیاد نقد شو و اصلاح کن حتما بده متنو چند نفر بخونن غریبه اشنا که بی رودر بایستی حسشونو بگن.. وسواس خط نزدن نداشته باش،خودشیفته نباش بزار نوشته هات رشد کنن.