گقت و گو و مصاحبه با مهسا زهیری
[qs] خب مهسا زهیری عزیز، اول ضمن گفتن مختصر بیوگرافی نام آثار زیباتون رو بگید؟ [/qs]من مهسا زهیری هستم، متولد 13 مرداد 1366، با مدرک مهندسی نرم افزار.
به صورت تجربی ادبیات رو دنبال کردم و مجرد هستم. تو این مدت هم کم و بیش اسمم تو جشنواره های شعر و داستان، مطرح بوده.
رمان هام به ترتیب: قبل از شروع، تنها نیستیم، فصل بادبادک ها، ستاره ی پنهان، هیچوقت دیر نیست، کوچ، به من بگو لیلی.
[qs] اولین جرقه ی نویسندگی کی اتفاق افتاد؟ و چجوری؟ [/qs]
تو دوران نوجوانی با قصه نویسی و شعرهای کودکانه شروع کردم. بعد یه وقفه ی طولانی افتاد تا دوباره برم سراغش.
[qs]در طول این سال ها چقدر به مخالفینتون اهمیت دادید؟ و چقدر طول کشید تا تعریف ها بیشتر بشه؟ [/qs]
ادبیات و هنر ریاضی و زیست شناسی نیست که مخالفت با نظریه هاش معنایی داشته باشه. مخالف های یه اثر ادبی و هنری، اساساً افرادی با ذهن پریشان هستند که برای من اهمیتی ندارند. چون یه آدم سالم یا سبک یه نویسنده رو دوست داره که می خونه، یا دوست نداره که نمی خونه. نمیشه هم رمانی رو تا آخر خوند و هم باهاش مخالف بود!! این یه پارادوکسه. کسی حق مخالفت با یه اثر هنری رو نداره، چون هنرمند قرار نیست که مطابق همه ی سلیقه ها بنویسه. مخالفت با هنرمند یعنی خفه کردن صدای خودش و طرفدارهاش.
-
تعریف ها هم خوشبختانه با هر رمان بیشتر شد.
[qs]در طول این سال ها رفتارتون با منتقدین چطور بود؟ [/qs]
اگر نقدی درست و منصفانه بوده، حتماً در موردش فکر کردم... کلاً سعی می کنم برخوردم با منتقدها رو به حداقل برسونم تا استحکاک کمتری ایجاد بشه.
[qs] دوست داشتید کدوم رمانتون رو بیشتر ادامه بدید؟و با کدوم شخصیت رمانتون ارتباط بیشتری برقرار کردید؟ّ[qs]
فصل بادبادک ها قرار بود جور دیگه ای تموم بشه و احتمالاً کمی بیشتر طول می کشید.
-- با شخصیت نسیم توی به من بگو لیلی.
[qs] چقدر تلاش کردید که در نوشته هاتون حقوق زن رو حفظ کنید؟ [/qs]
من سعی کردم واقعیت رو تا حدی که به سیر داستانی کارم لطمه نخوره، نشون بدم و برعکس تصور دوستان، اون قدری که پایمال شدن حقوق زن توی آثار ادبی و سینمایی بزرگنمایی شده، در واقعیت خبری ازش نیست.
ممکنه تو رمان هام حق زنی خورده بشه اما هرگز نشون ندادم که اون زن از این بابت خوشحال و راضیه!!
[qs]نظرتون راجع به کار گروهی چیه؟ واگر بخواید روزی کار گروهی انجام بدید دوست دارید با چه کسی باشه؟ [/qs]
آشپز که دو تا شد، آش یا شور میشه یا بی نمک. ممکنه کسی که گرسنه است بخوره و متوجه نشه، ولی بقیه می فهمند.
[qs]نویسنده ی موفق از نظر شما چه کسیه؟ [/qs]
نویسنده ای که توجه اش به نیاز جامعه باشه، نه نیاز لحظه ای خواننده ها. باید بتونه حرف هایی که برای گفتن داره جوری لا به لای متن بگنجونه که نه شکل موعظه به خودش بگیره، نه از جذابیت داستان کم کنه.
[qs]کدوم یک از شخصیت های رمانتون اونی که می خواستید، نشده؟ [/qs]
رکسانا. به نظرم می تونست توی داستان پررنگ تر از این باشه.
[qs]فرض کنید که در مجلسی حضور دارید، یک نفر با تمسخر میگه که «کدوم آدم عاقلی چهل تومن واسه یه کتاب میده؟»، عکس العملتون چیه؟ [/qs]
موافقت می کنم ((: از نظر من هنرو ادبیات نباید وسیله ی تجارت باشه. اینکه کسی اسپانسر و حامی مالی نویسنده بشه خیلی فرق داره با اینکه مجبور باشه برای خوندنش پول بده! اون هم تو کشورهای جهان سوم که اوضاع اقتصادی بدی دارند و نیازشون به مطالعه خیلی شدیدتره.
[qs]فرق بین نویسنده ی مجازی و چاپی چیه؟ [/qs]
توی خارج از ایران، معمولاً نویسنده های چاپی حرفه ای و نویسنده های آنلاین آماتورند ولی توی ایران کاملاً برعکسه. نویسنده های چاپی آثاری پر از سانسور حسی و عقیده ای و گاهی عقیم دارند وگرنه مجوز چاپ نمی گیرند. اگر بخوام صادق باشم، در اکثر موارد قلمشون رو فروختند.
[qs]لطفاً کلماتی رو که میگم، با یک کلمه توصیف کنید[/qs]
صادق هدایت: صداقت
فروغ فرخزاد: عشق
سیمین بهبهانی: عروض
اوریانا فالاچی: عاطفه
جی کی رولینگ: شانس
رمان کوری: ساراماگو
فمینیست: تندرو
سایت نودوهشتیا: دوست
طرفدار: انگیزه
نویسنده: اعتراض
رمان: خواب
موسیقی: زندگی
[qs]لطفا راجع به رنگ هایی که میگم، اسم رمان بگید[/qs]
آبی: سور بز
زرد: چراغ ها را من خاموش می کنم
سفید: جین ایر
خاکستری: سبکی تحمل ناپذیر هستی
صورتی: در ساحل رودخانه ی پیدرا نشستم و گریستم
قرمز: سلاخ خانه ی شماره 5
[qs]نظرتون راجع به خط قرمزها در رمان نویسی چیه؟ و تا چه حد مجاز می دونید؟ [/qs]
من خط قرمز به منزله ی قانون رو قبول ندارم ولی هر نویسنده ای باید متناسب با اصول اخلاقی ای که قبول داره و می دونه مخاطبش هم قبول داره، بنویسه.
[qs]شخصیت مهسا زهیری رو در چند کلمه بگید؟ [/qs]
آرام ، درون گرا، منطقی، دیرجوش.
[qs]مهسا زهیری در زندگی هدفش جز نوشتن چیه؟ [/qs]
هدف همیشگیم انسان بودنه. حالا در هر نقشی که می پذیرم.
[qs]اگر نوشتن نبود روحش رو چطور ارضا می کرد؟ [/qs]
احتمالاً مدت ها قبل ازدواج کرده بود و با دو تا بچه و یه کار پیش پا افتاده تو یه اداره، داشت زندگی معمولیش رو می کرد و بابت همین زندگی معمولی خیلی هم راضی و خوشبخت بود.
[qs]سخنی با نوقلمان[/qs]
توصیه اول: بدترین ضعف یک جراح، ترس از خونه. به همون نسبت بدترین ضعف یه نویسنده، کپی کردن از ایده و سبک نگارشی دیگرانه. گاهی داشتن ده تا خواننده که قدر کار و خلاقیت شما رو می دونند خیلی بهتره از هزارها خواننده که رمانتون رو به خاطر شبیه بودن به رمان یه نفر دیگه می خونند!
توصیه ی دوم: از استفاده ی مکرر و بدون معنای صحنه های جنسی برای جذب مخاطب، شدیداً پرهیز کنید! ممکنه شهرت بعضی از نویسنده ها از همین طریق به دست اومده باشه اما باور کنید که اصلاً ارزشش رو نداره!
[qs]سخنی با کسانی که از قلمشون سرد شدند[/qs]
هیچ چیز بدون تلاش مستمر به دست نمیاد. ولی این رو هم بدونید که همه ی دنیا فقط توی نویسندگی خلاصه نمیشه.
[qs]سخنی با حامیانی که هیچوقت تنهاتون نذاشتند[/qs]
از همه شون و از تک تکشون تشکر می کنم. گاهی تنها افرادی هستند که باعث میشن، انگیزه ی ادامه دادن رو از دست ندم.
با تشکر از ت_دال جهت تهیه این گفت و گو جذاب .
رمان های مهسا زهیری در تک سایت: