رمان یک اس ام اس نوشته ی آرام رضایی

رمان-یک-اس-ام-اس
 
نام کتابنام کتاب : رمان یک اس ام اس
نام نویسنده نام نویسنده : آرام رضایی
حجم حجم : 2MB
خلاصه داستانخلاصه داستان:
سوگند دانشجوی سال سوم رشته ی کامپیوتره تو یکی از شهرهای شمال. یه دختر شیطون و شر که با همه ی شیطنت و شادی همیشگی که داره دلش از زندگیش پره. همه چیز از یه sms اشتباهی شروع میشه که باعث آشنایی سوگند و مهران فرستنده sms میشه. زندگی عجیب مهران و تنهایش و روحیه داغون مهران در ابتدا باعث بوجود اومدن یه احساس مسولیت برای سوگند میشه و وقتی میفهمه مهران تا حالا چند بار دست به خودکشی زده ولی موفق نشده و باز هم می خواد کارش و تکرار کنه مصمم میشه که…..

t_logoکانال تک سایت در تلگرام، اینجا کلیک کنیدt_logo

فرمت کتاب فرمت کتاب : PDF
Admin : دوستان عزیزی که قصد خوندن رمان یک اس ام اس رو توی موبایلشون دارن میتونن با دانلود اپلیکیشن های پی دی اف خوان ، خیلی راحت از کتاب های فرمت پی دی اف استفاده کنند .
دریافت رمان یک اس ام اس دانلود رمان یک اس ام اس با فرمت PDF

رمان باورم کن نوشته ی آرام رضایی 

رمان هیچکی مثل تو نبود نوشته ی آرام رضایی 

بخشی از متن رمان یک اس ام اس:
سلام اسم من سوگنده. سوگند اریا. دانشجوی سال سوم مهندسی کامپیوتر دختر دوم یک خانواده شش نفره یک خواهر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج کرده و دو تا برادر کوچیکتر که یکی دوره ی ابتدایی و یکی دبیرستان. پدرم کارمند البنه نه به طور کامل یک شغل دیگه هم داره مادرم هم خانه داره البته همیشه اینجوری نبود. اون معلم بود اما وقتی خواهرم به دنیا میاد دست از کارکشید نشست توی خونه تا بچه اش رو بزرگ کنه البته من زیاد از این کارش راضی نیستم خودشم همینطور بیشتر تقصیر بابام بود که این کارو بکنه اخه تو خونه ی ما حرف حرف باباست بگه بخواب باید بخوابیم بگه بشین باید بشینیم بگه بمیر باید بمیریم ، خلاصه رو حرف بابا کسی نباید حرف بزنه. اگه حرف بزنه طوفان میشه، بابا داغ میکنه، جوش میاره،عصبانی میشه و کل خونه رو بهم می ریزه و کسی از این طوفان در امان نیست. یکی یکی از شخص خاطی شروع شد به طور سریالی پیش میره وقتی جرقه های این آتیش دامن همه رو سوزوند تازه بابا به خودش میاد و میفهمه شاید حرف اون طرف زیاد هم بد نبود. خلاصه تو این خونه وقتی تنهاست نظرات و شخصیت جالبی داره اما وقتی به هم میرسیم و دور هم جمع میشیم همه لال میشن و نمیتونن حرف بزنن با نظر بابا موافق نباشه اونوقت طرد میشی وصله ناجور. بگذریم من توی یک همچین خونه ای بدنیا اومدم و بزرگ شدم. همیشه هم شاکی بودم. البته پیش خودم، شاکی ازین که چرا نباید نظر بدم، چرا نباید کسی به حرف های منطقی من گوش بده، چرا نباید کوچکترین اختیاراتی که حق هر آدمیه را نداشته باشم اما خوب اینا همش توی خودم بود و کسی ازش خبر نداشت منم نمی خوام راجع به اینها بگم می خوام یه قصه بگم یه قصه واقعی.
منبع