رمان دو نیمه ی سیب (جلد اول) نوشته ی ناشناس
نام کتاب :رمان دو نیمه ی سیب (جلد اول)
نام نویسنده : ناشناس
حجم : 2MB
خلاصه داستان:
ندا و نیما خواهر و برادری هستن که به شدت به همدیگه علاقه دارن و از هم حمایت میکنن و خودشون هم نمیدونن این احساسات شدیدشون از کجا سرچشمه میگیره…ودرنهایت هممین احساسات باعث اتفاقایی میشه که…
کانال تک سایت در تلگرام، اینجا کلیک کنید
فرمت کتاب : PDFAdmin : دوستان عزیزی که قصد خوندن رمان دو نیمه ی سیب (جلد اول) رو توی موبایلشون دارن میتونن با دانلود اپلیکیشن های پی دی اف خوان ، خیلی راحت از کتاب های فرمت پی دی اف استفاده کنند .
دانلود رمان دو نیمه ی سیب (جلد اول) با فرمت PDF
رمان دو نیمه ی سیب (جلد دوم)
بخشی از متن رمان دو نیمه ی سیب (جلد اول):
دستاشو محکم زد رو میز و گفت ندا چرا فکر می کنی من خرم ؟ مثه آدم بگو کجا بودی ؟ با کی بودی ؟
صدای شهروز تو سرم میخورد .. داشتم دیوونه میشدم .. خدا چجوری حالیش کنم ؟
- چقدر بگم ؟ گفتم که تو خونه بحث شده بود .. منم نمیتونستم اون موقع شب بهت زنگ بزنم .. چرا باید برای تو صد بار یه حرفی رو تکرار کرد شهروز ؟ .. بس کن دیگه ..
- اینجووریائه دیگه ندا خانوم ؟ اوکی .. باشه .. منم بلدم .. از این به بعد اون روی شهروزم میتونی ببینی .. خودت خواستی !
سوییچه ماشینو با عصبانیت بر داشت و بدون خدافظی از در کافی شاپ زد بیرون ..
سرمو تو دستام نگه داشتم .. جایی نبودم که بتونم راحت گریه کنم .. ولی اعصاب به هم ریخته ام .. آهنگ غمگینی که تو کافی شاپ گذاشته شده بود .. همه و همه دست به دست هم دادن تا اشکای من برای اولین بار جلوی یه جماعت ریخته بشه . نگاههای سنگین آدمها رو صورتم حس می کردم .
شهروزو دوست داشتم .. ولی اون آدم شکاکی بود .. نمی شد باهاش کنار اومد .. خسته ام می کرد یه موقع هایی .. دفعه اولش نبود .. هر دفعه هم متوجه اشتباهش میشد و می اومد عذر خواهی میکرد .. هر دفعه هم من قبول میکردم .. دیگه خسته شده بودم .. دستامو روی چشام گذاشتم و گذاشتم اشکام راحته راحت بیان و خودشونو آزاد کنن .. جامو عوض کردم نشستم روی صندلی که رو به دیوار بود که کسی اشکامو نبینه.. دختر پسر بغلی خووب متوجه جریان شده بودن ..خیلی خجالت کشیدم .. سریع اشکامو پاک کردم .. زدم بیرون ..
منبع