اعترافات احمقانه شما

eterafate-ahmaghaneh

 

علی : سلام دوستان عزیز ، ایشالا که حالتون خوبه :)

امروز این کتاب رو براتون آماده کردم و امیدوارم ازش خوشتون بیاد .

این کتاب نویسنده خاصی نداره و خاطرات واقعی کاربران پیج فیسبوک" اعترافات احمقانه شما " هست و خودم به شخصه طرفدار پروپاقرص این پیج هستم و به شدت توصیه میکنم این کتابو دانلود کنید .

چندتا از خاطرات رو میذارم توی ادامه مطلب اگه خوشتون اومد باقیشو دانلود کنید .

نظر یادتون نره ، استقبال خوب بود قسمت های بعدیشو هم میذارم(قسمت بعدی از خاطرات بچه های تک سایت خواهد بود) .

دریافت کتابدریافت  کتاب فرمت PDF

بخشی از خاطرات احمقانه :

اعتراف می کنم یه بار یه تور برده بودمبه یه روستای دور افتاده!!‌ یکی از این مسافرای خیر ندیده گیر داد که آقا من هوس پاپ کرن کردم! میشه اگر مغازه دیدید برام بگیرید یا بگید خودم برم بگیرم؟ گفتم باشه!!‌ از قضا یه مغازه پیدا شد که صاحبش پیرمردی بود بالای 90 سال!!! گفتم خدا الان بگم پاپ کرن این نمیفهمه که!!!! گفتم حاج آقا ذرت بو داده دارید؟ گفت جانم پسرم چی گفتی؟ گفتم : بی خیال حاجی!‌ چس فیل داری؟ گفت : منظورت پاپ کرن پسرم!!!

اعتراف میکنم کوچیک که بودم یکى از دختراى فامیل خیلى چشم ما رو گرفته بود .. یه روز با مامانش اومده بودن خونه ما ..منو میگى با لباس کاراته اومده بودم جلوش نشسته بودم یه دو دقیقه که گذشت محل سگ هم نذاشت ,, پیش خودم گفتم باید شجاع تر نشون بدم پا شدم یه چوب هم گرفتم دستم هى میرفتم میومدم

عتراف میکنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم و از مانیتور گرفته تا موس بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند
نامردا بهم نگفتن که فقط باید کیس و بیارم این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد ......!!!!!

امان از ماشینای مدل بالا,اعتراف میکنم با یکی اشنا شدم که از این ماشینا داشت که اخرم نفهمیدیم چی بود,وقتی سوار شدم به روی خودم نیاوردم.زمستون بودو هوا بس ناجوانمردانه سرد واسه کلاس یه سیگار روشن کردم و دودش داشت خفم میکرد که طرف گفت خوب عزیزم شیشرو بده پایین منم که بلد نبودم گفتم نه خوبه.این به خیر گذشت ولی موقع پیاده شدن دستگیره کدوم گور بود?هی صبر کردم یه فرجی بشه نشد اخرش گفتم نمیخوای پیاده شی درو برام باز کنی? خدا خیرش بده با کلی معذرت خواهی درو باز کردو منم مثل خانما پیاده شدم.عجب روزی بود.