رمان پس کوچه های سکوت از مودپ پور

 

نام کتابنام کتاب : رمان پس کوچه های سکوت

نام نویسنده نام نویسنده : ماندانا معینی(م.مودب پور)
حجم تعداد صفحات(A4): 270
خلاصه داستانخلاصه داستان:وکیلی که برای جلوگیری از اعدام موکلش تلاش میکند ، داستان زندگی زندانی اعدامی و سرنوشتش ...
فرمت کتاب فرمت کتاب : PDF|APK|EPUB

 pdf دانلود رمان پس کوچه های سکوت با فرمت PDF

 epub دانلود رمان پس کوچه های سکوت با فرمت ePUB

apk دانلود رمان پس کوچه های سکوت با فرمت APK

قسمتی از متن رمان پس کوچه های سکوت:
- تجربه س دیگه !میشه ادم تو سن کم به دست بیاره!سکوت- میخوای یه چیزی بهت بگم ؟!- بگو !- یه بار سرزده برو شرکتش!خیلی چیزا دستگیرت میشه !- چه چیری باید دستگیرم بشه ؟- مردا وقتی با تلفن اروم صحبت میکنن خطرناک میشن !- چه ربطی به شرکت رفتن داره ؟-وقتی پای تلفن می گن “نه! اره! بعداً!”-داری ذهنم رو تخریب می کنی!خنده-پس خداحافظ تا کی؟-شنبه!-پس تا شنبه به پای هم پیر بشین!رمان پس کوچه های سکوت
********
«یه چشم گفت و رفت و من بازم بیشتر از دست خودم عصبانی شدم!چرا باید وقتی بهروز می اد سوگل کاری نداشته باشه؟!چرا باید فقط من فکر همه چی باشم؟!چرا باید همه چی مرتب باشه که وقتی اون بر می گرده ،ناراحت نشه؟!تازه اون از کجا بر می گرده؟!از پیش عشقش؟!دلم می خواست هرچی جلو دستممه بزنم و خرد کنم!اما این راهش نبود!باید اروم باشم!باید فکری کنم!رمان پس کوچه های سکوت
********
- از اون روز به بعد خودمو یه جور دیگه دیدم !یه دختر بزرگ!یه چیز تازه !برام مثل دگردیسی بود!خنده داره ،نه؟ببین خانم وکیل!بعضی چیزا یه جورایی یه !مثلا سیگار کشیدن !نفس سیگار کشیدن به خودی خوب انچنان چیزی نیست اما یه پسر جرات نمیکنه جلو پدرش سیگار بکشه !میدونی چرا؟!چون سیگار یه پایه س.رمان پس کوچه های سکوت
********
-چند وقت بعدش بود.پیش دانشگاهی بودم.یعنی تموم شده بود و داشتم درس می خوندم که برای کنکور اماده بشم.حدودای اردیبهشت،اون موقع ها بود.دیگه تو اون چند وقته،چه کارا کرده بود،بماند!بیست تا دوست پسر عوض کرده بودم!چی می گم؟!سی تا چهل تا!یه هفته با این،ده روز با اون یکی،دو هفته با سه تا همزمان با هم!یه هفته استراحت!رمان پس کوچه های سکوت
********
-مهم نیس!ایده ها و افکارت رو برای خودت نگه می داری1نخریدن یه تابلوی نقاشی دلیل بی ارزش بودن اونا نیس!فقط نشون می ده که محل نمایشگاه یا ادماش رو اشتباه انتخاب کردی!یه فکر یا ایده که به صورت هنر ارائه می شه ممکنه در زادگاه هنرمند مورد پذیرش واقع نشه!این مسئله ای نیس!باید در جای دیگه و مکان دیگه و به مردم دیگه عرض ش کرد.رمان پس کوچه های سکوت
********
-اره!فکر می کنم همینجوریه که می گی!در هر صورت اون شب،موقعی که می خواستم بخوابم احساس کردم عاشق شدم!دیگه برای پول نمی خواستمش!می خواستم باهاش بمونم!می خواستم دوستم داشته باشه!بقیه ی چیزا زیاد برام مهم نبود!فرداش کلاس داشتم .وقتی پدرم از خونه رفت بیرون بهش زنگ زدم و یه ساعت بعد اومد دنبالم و سوار شدم و حرکت کردیم و اول رفتیم پارک جمشیدیه و تا نزدیک ظهر اونجا بودیم.قدم می زدیم.بیشتر اون حرف می زد!درمان پس کوچه های سکوت
 
"دوستان توجه کنید متون قسمتی از متن رمان به صورت کاملا اتفاقی از رمان انتخاب میشود و متون منتخب نویسنده رمان نیست"