رمان همیشه در قلب منی از پری نرگسی
:نام کتاب:همیشه در قلب منی
:نویسنده:پری نرگسی
:حجم کتاب:2.03 مگابایت پی دی اف و 1 مگابایت اندروید و 890کیلو بایت جاواو 284کیلو بایت epub
:خلاصه ی داستان:
چند روزی است که “پریماه” توسط یک مرد با صورت پوشیده در شال گردن و عینک دودی تعقیب می شه و در حالیکه پدر و نامادریش نگران این مساله هستند، پریماه به دنبال تحلیل احساس جدیدش نسبت به امید ستوده بازیگر جوان سینماست . رابطه امید و پریماه خوب پیش میره اما ورود پویا ……
:فرمت کتاب:pdf,java,apk,epub
:دانلود رمان همیشه در قلب منی از پری نرگسی فرمت پی دی اف
:دانلود رمان همیشه در قلب منی از پری نرگسی فرمت اندروید
:دانلود رمان همیشه در قلب منی از پری نرگسی فرمت جاوا
:دانلود رمان همیشه در قلب منی از پری نرگسی فرمت epub
قسمتی از متن رمان:
چند شاخه گل رز صورتی میخرم . و در حاشیه ی خیابان می ایستم .ماشین پرایدی جلوی پایم توقف می کند .
به صندلی عقب تکیه می دهم ، گل ها را روی زانو می گذارم .
راننده مدام با تلفن همراهش حرف می زند . و بی اعتنا به اتومبیل هایی که با سرعت از ما سبقت می گیرند . به سمت تئاتر شهر می راند .
همین طور که نگاهم را از شیشه ی کنارم به پشت ویترین مغازه ها داده ام ، بی خودی خاطرات گذشته در ذهنم جان می گیرند .
به دوستم لیلی فکر می کنم . که حتی یک روز هم با من اختلاف سنی ندارد . اکنون می روم به دیدن او !
دو سال پیش من و لیلی هر دو در رشته ی نقاشی فارغ التحصیل شدیم ولی لیلی از اول هم عاشق بازیگری بود .
باران ریزی شروع به باریدن می کند . راننده برف روبها را روشن می کند .
از اینه ی مقابل نگاهم به تصویر او گره می خورد .
او شال ابی رنگی به گردن اویخته و عینک دودی به چشم دارد و کلاهی که تا روی پیشانی ان را پایین کشیده .
یاد ان روز ها به خیر !
دوره ی دبیرستان که بودیم ، زنگ تفریح که می شد بچه ها با التماس از لیلی می خواستند برایشان ادای خانم امیری را در بیاورد .
خانم امیری معلم ریاضی بود . بچه ها چندان دل خوشی از او نداشتند . اخرش ،هم یکی از بچه های کلاس بغلی ، خوش خدمتی اش گل کرد ، رفت به خانم امیری همه چیز را گفت .
تا این که یک روز وقتی لیلی داشت ، ادای خانم امیری را در می اورد او از راه رسید . تا یک هفته لیلی را از حضور در کلاس ریاضی محروم کرد .
از ان پس لیلی ، روی دستش را داغ گذاشته بود برای خنداندن ما نقش هیچ کدام از دبیران را ایفا نکند .
نقاشی لیلی از همه ی ما بهتر بود . زنگ تفریح که می شد چهره ی هنرپیشه های معروف را روی تخت سیاه نقاشی می کرد .
بچه ها ی کلاس می گفتند که او حتما عاشق یکی از بازیگران سینماست ! ولی من دوست صمیمی لیلی ، بودم و می دانستم او فقط یک بار عاشق شده ان هم عاشق پسرعمویش مهرشاد !
خلاصه لیلی ، چنان مورد تشویق اطرافیان قرار گرفت که بازیگری را فراموش کرد ، به رشته ی نقاشی روی اورد .
***
راننده اهسته می راند . نگاهم بر روی سر در سینما مرکزی گیر می کند . عکس امید ستوده را روی ان می بینم که با هیجان دسته گلی را در اغوش گرفته و به عابرین لبخند می زند .
هفت سال از ان روزها می گذرد . لیلی دو سال است با مهرشاد ازدواج کرده و دست تقدیر او را به صحنه ی تئاتر اورده !
این که چطور شد لیلی دوباره امد سراغ بازیگری داستانش مفصل است بهتر است پر حرفی نکنم .
او اکنون بازیگر تئاتر و سینماست .
***
راننده روبروی تئاتر شهر توقف می کند . کرایه را بدست او می دهم نفس راحتی می کشم و ته دلم از اینکه جان سالمی به در بردم و سعی(تو کتاب اینجوری نوشته) و سالم به مقصد رسیدم خوش حالم . در طول راه که او مدام با تلفن همراهش حرف می زد . ترس از تصادف انی ، گاهی تمام تنم را می لرزاند .