رمان شیرین از م.مودب پور

نام کتابنام کتاب : شیرین
نام نویسنده نام نویسنده : م.مودب پور
حجم حجم : 4.4mg
خلاصه داستانخلاصه داستان:
آرمین و بابک چند سالی است که برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کرده اند ، آرمین و بابک طی یک اتفاق با زرتاک و بهار آشنا میشوند...

t_logoکانال تک سایت در تلگرام، اینجا کلیک کنیدt_logo

فرمت کتاب فرمت کتاب : PDF

دریافت کتابدریافت  کتاب فرمت PDF

دیگر رمان های م.مودب پور

رمان خواستگاری یا انتخاب از م.مودب پور

رمان پریچهر از م.مودب پور

رمان گندم از م.مودب پور

رمان یاسمین از م.مودب پور

رمان یلدا از م.مودب پور

رمان دریا از م.مودب پور

رمان رکسانا از م.مودب پور

بیوگرافی مرتضی مودب پور

قسمتی از متن رمان :
به ژانت چی می گفتی؟خیلی صحبتتون گرم شده بود!
بابک به روح پدرم اگه چیزی می گفتم!این طفل معصوم ژانت داشت مارو طبقه بندی میکرد بین دوزیستان وپرندگان !البته خودم ترجیح میدم تو همون دسته ی سگه بمونم!حداقل به اسمم نزدیکتره!
مریم معلومه هس چی میگی؟
نمی دونم چرا خوابای من همه ش مردونه س
خدا خر رو شناخت بهش شاخ نداد!تو همین که تو بیداری کثافتکاری میکنی،کافیه!اگه قرار بود تو خوابم به اعنال
کثیفت ادامه بدی که وامصیبتا!
بابک راست میگی!
بابک امان از این دستمال ابریشمی که هر چی می کشیم از این وامونده س!
» سه تایی خندیدیم و زری خانم گفت «
خلاصه بابام دستمالش رو واز کرد و از توش یه خرده گوشت و یه خرده چایی و یه کله قند درآورد و گذاشت جلوی
!» زن اوستا برسون کن!پول اون یه کف دست زمین که فروختیم تموم شدها » ننه و گفت
حالا گیرم چندبار متولد شدیم و زندگی کردیم.اگه دفعه ی دیگه تو افغانستان به دنیا اومدیم و مجبور شدیم یه ریش
نداریم تا دم ناف مون و جرات نداشتیم طرف یه دختر بریم چی؟!

رمان شیرین از م.مودب پور

"دوستان توجه کنید متون قسمتی از متن رمان به صورت کاملا اتفاقی از رمان انتخاب میشود و متون منتخب نویسنده رمان نیست"