رمان به من بگو لیلی
خلاصه رمان به من بگو لیلی: کارن، پزشک مغر و اعصاب به دلیل مشکلات خانوادگی و قضایی کارشو از دست میده و به یک مشاور معرفی میشه تا صلاحیت کارن رو درکارش بررسی کنه که ناخواسته درگیر زندگی شخصی کارن میشه ....
مصاحبه و بیوگرافی مهسا زهیری
قسمتی از متن رمان به من بگو لیلی:
کارن می دونست که برای یه دکتر سی و هفت، هشت ساله خیلی بعید بود که عضو هیات امنای بیمارستان بزرگی بشه، چه برسه به ریاست. این همه رو با تلاش بی
وقفه و توانایی هاش به دست آورده بود و حالا ممکن بود از دست بده. به خاطر یه اتفاق! اتفاقی که سر زندگی خوبش نازل شد و همه چیز رو ازش گرفت...
دانلود رمان
- اینکه من بفهمم مهم نیست، اینکه تو بگی مهمه! تو باید خودت رو خالی کنی. تو باید به یه نفر بگی و فراموشش کنی وگرنه تا آخر عمر برای خودت میگی و تکرارش
می کنی...
دانلود رمان پلیسی
چشم های کارن از عصبانیت درشت شد. با یه حرکت، نسیم رو به دیوار کنار در کوبید و با دست میخکوبش کرد. چونه اش رو بین انگشت هاش گرفت تا سرش رو ثابت
نگه داره. صورتش رو پایین تر آورد و با صدای جدی گفت: این یعنی مجبور کردن!
دانلود رمان عاشقانه
نسیم به یاد حرف ماهان درباره ی خشونت کارن افتاد. با این رفتار داشت تصدیقش می کرد...