رمان آشنایی از حریر از مریم جعفری

 
:نام کتاب:آشنایی از حریر
:نویسنده: مریم جعفری
حجم کتاب:2.32 مگابایت پی دی اف و876کیلو بایت اندروید و 735 کیلو بایت جاواو 201 کیلو بایت epub
:خلاصه ی داستان:
پروانه ی عزیزم نمیدانم وقتی که نامه ام به دستت میرسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب میدانم و مطمئنم که مرا به واسطه ی پاسخ ندادن به نامه ها یت میبخشی زیرا....

:فرمت کتاب:pdf,java,apk,epub

 :دانلود رمان آشنایی از حریر از مریم جعفری با فرمت پی دی اف 

 :دانلود رمان آشنایی از حریر از مریم جعفری با فرمت اندروید

 :دانلود رمان آشنایی از حریر از مریم جعفری با فرمت جاوا

 :دانلود رمان آشنایی از حریر از مریم جعفری با فرمت epub

قسمتی از متن رمان:

پروانه ی عزیزم نمیدانم وقتی که نامه ام به دستت میرسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب میدانم و مطمئنم که مرا به واسطهی پاسخ ندادن به نامه ها یت میبخشی زیرا نمیتوانم تصور کنم کسی که با صبوری بی حد در تمام طول این سال ها بی آنکه پاسخی در یافت کند برایم نامه می داده فرد بی گذشت و نا مهربانی است. راستش باید به حقیقتی اعتراف کنم که مطمئنم از خواندنش شادمان میشوی و اون این است که همیشه حق با تو بود تو از من با وفا تر بودی زیرا با آن که پاسخی دریافت نمیکردی باز هم نامه میدادی. بله ما به هم قول داده بودیم که برای یک دیگر نام بفرستیم و از احوال هم با خبر باشیم که البته من کوتاهی کردم و جدا متاسفم چرا که بی تقصیرم اگر به تو بگویم که نامه هایت را تازه پیدا کردم باورت میشود؟ نه حیرت نکن نامه های با صفای تو را در زیر زمین خانه پیدا کردم و ساعت ها اشک ریختم .
اما دوست بی همتای من تو اشتباه میکنی من آن گونه که در آخرین نامه هایت نوشته بودی کلاسم بالا نرفته و میان تهرانی ها گم نشده ام.
آللبته در حالی که هشت سال نامه میدادی و جوابی دریافت نمیکردی حق داشتی در باره ام چنین قضاوت کنی ولی باور کن در طهی این هشت سال من حتی روی نامه های تورا هم ندیدم و متعسفانه باید بگویم آنها نامه هایت را از من پنهان می کردند
. حالا باید اعتراف کنم اما چه فایده؟ ؟ خودشان به قدری گرفتارند که نمیتوانم با یاد آواری اشتباهاتشان نمک به زخمشان بپاشم
. فقط از این تجب میکنم که چرا نامه های من به دستت نرسیده
البته با توجه به اینکه من چند نامه بیشتر ندادم و پست کردنشان را به عهدهی کسه دیگری گذاشتم و با دیدن این همه نامه از تو دیگر نباید تجب کنم زیرا هیچ باعید نیست که نامه های من پست نشده باشد.
ظاهرا میخواستند ارتباط مرا با گذشته ام کاملا قطع کنندکه البته نتونستند زیرا من تمام این سالها هرگز نتوانستم گذشته را از یاد ببرم و هرگاه فرصتی دست میداد یاد آن روز ها را در ذهنم زنده میکردم
. چقدر به یاد اوردان آن روز ها در حالی که درد غربت آزارم میداد آرامم میکرد
یاد اون روز ها که با تو بودم همه ی چیز هایی که دوستشان میداشتم مثل رویای شیرینی بود که آرزو میکردم بی پایان باشد.
در هر حال از تو به خاطر کوتاهی هایم پوزش می خواهم چرا که اگر اندازه ی تو با وفا بودم می باید باز هم نامه میدادم حتی در حالی که تصور میکردم نامه نمیدهی یا فراموشم کرده یی.
در آخرین نامه هایت نوشته بودی ازدواج کرده یی و یک فرزند داری پس بگذار به تو تبریک بگویم و به کسی که افتخار همسری یت را داشته بگویم گوهری نصیبش شده که در هفت دریا هم یافت نمیشود. سمبل وفاداری و تندیس عشق خوش به ساداتش چه اندوهی که من حتا نتوانستم در مراسم ازدواجت حضور داشته باشم باز هم متاسفم.
پروانهی عزیز تر از جان اگر بخواهم آن چه را که در این هشت سال حادث شده را بنویسم در یک نامه یا حتا صد نامه هم نمی گنجد پس بهتر میدانم دفتر چه یه خاطراتم را برایت بفرستم تا در جریان نا گفته ها قرار بگیری. فقط امیدوارم به خوبی آز آن حراست کنی زیرا این دفترچه تنها چیز با ارزشی است که از گذشته برای من باقی مانده.
در پایان وقتی از خواب بر میخیزی با یاد من به آفتاب سلام کن و شب ها وقتی به آسمان پر ستاره شهرمان مینگری مهتاب را ببوس و هر آنچه که شهرمان را از دیگر نقاط متمایز کرده در آغوش بگیر.
قربانت لیلا.
خاطرات ثبت شده در دفتر: