رمان بهشت من تگزاس

beheshte-man-texas

نام کتاب : بهشت من تگزاس

نام نویسنده نام نویسنده : سوزان الیزابت فیلیپس

حجم حجم :۴MG (تعداد صفحات:۳۳۰)

خلاصه داستانخلاصه داستان:

براش اهمیتی نداره چی قراره پیش بیاد ، گریسی اسنو بسیار اصرار داره تا فوتبالیست سابق امریکایی رو به زادگاهش  یعنی تگزاس ببره .. تا در تگزاس به دنیای بازیگری بپیونده … اما این فوتبالیست ماهر با این که از نظر ظاهری هیچ کم و کسری نداره و بسیار جذابه ، هیچ دوست نداره که بازیگر بشه .. بجای بازیگری ترجیح میده که با گریسی باشه و در این رمان داستان بسیار عاشقانه بین تام و گریسی رو میخونیم ، عشقی که حد و مرز نداره …

فرمت کتاب فرمت کتاب : PDF

دریافت کتابدریافت  کتاب جین ایز فرمت PDF

"پیشنهاد خوبیه .اما باید اعتراف کنی که اصلا ارزش این رو نداره که یک مهمون ناخونده رو تا تگزاس تحمل کنی .شاید اگه کارت خوب باشه تا پیوریا باهام بیای اما نه بیشتر .متاسفم خانم گریس، اما انگار تنها چیزی که مشتاقش بودم رو پیشنهاد ندادی." سعی کرد فکر کند .او چی داشت که مرد جهانی ای مثل بابی تام بهش علاقه مند بود؟ او می دانست چگونه فعالیت های تفریحی را سازماندهی کند، رژیم های غذایی خاص را بلد بود، تداخلات دارویی، و انقدر به داستان های سالمندان گوش داده بود که اطلاعات جامعی از جنبش های نظامی جنگ جهانی دوم داشت، اما فکر نمی کرد هیچ کدام از آن ها نظر بابی تام را عوض کند. "من حس بیناییم عالیه، می تونم علائم رانندگی رو از فاصله های خیلی دور بخونم." "تلاشت الکیه، عزیز دلم." گریسی لبخند زد و با شوق و ذوق گفت "چیزی در مورد ارتش شگفت انگیز هفتم می دونی؟" بابی با کمی دلسوزی به او خیره شد. چگونه می توانست نظر او را عوض کند؟ از چیزهایی که دیشب شاهد آن بود، بابی تام فقط به دو چیز علاقه داشت فوتبال و س .ک . س .اطلاعات گریسی درباره ی ورزش بسیار ناچیز بود و درباره ی س .ک .س ..... با این فکر خطرناک و غیر اخلاقی نبض گردنش تند تر تپید .اگر بدنش را پیشنهاد می داد چطور؟ بلافاصله ترسید .چطور توانسته بود به چنین چیزی فکر کند؟ منطقی نبود. چیزی شیطانی از درونش زمزمه کرد:چرا که نه؟برای کی نگه ش داشتی؟ بخشی از وجودش که تمایل زیادی به سرکوب کردن آن داشت گفت:اون یک آدم افسار گسیخته ست !به علاوه، اون به من تمایلی نداره. وقتی هنوز چیزی نگفتی چطور این رو می دونی؟آن بخش شیطانی جواب داد :الان سال هاست در آرزوی چنین چیزی بودی .نمی خوای این تجربه توی زندگی جدیدت باشه؟ از فکر بودن با بابی تام خون به صورتش دوید و قرمز شد."اتفاقی افتاده خانم گریسی؟ صورتت یه کم قرمز شده .انگار یکی همین الان برات یه جک زشت تعریف کرده."
اگر چه وی تحت تاثیر حمله ناجوانمردانه سوزی قرار گرفته بود، چیزی در ظاهر بروز نداد . رمان بهشت من تگزاس

رمان فرار بزرگ از سوزان الیزابت فیلیپس