رمان من سرکش از شایسته بانو
نام کتاب : رمان من سرکش
جهت خواندن رمان من سرکش از لینک بالا استفاده کنید
از اینکه یکی اونقدر طرحای من براش مهم بوده که روش شرط بسته .. بی اختیار لبخندی رو لبم میشینه ... وارد اتاق میشم ... با دیدن ساجده که داره چمدونش رو میبندم حالم گرفته میشه .. چادر رو از سرم میکشم و روی مبل راحتی میشینم و میگم :
- چقدر بد که امشب میرین ... جات خیلی خالی میشه ..
خودشم بی حوصله اس ...
- خیلی دوست داشتم بازم باشم .. میخواستم دریا برم .. شهربازی .. همش خرید هام شد فقط ...
عیبی نداره ای میگم و کیسه های خریدم و جابجا میکنم و بعدم میرم سمتش بغلش میکنم ... و روشو میبوسم ...
با این کارم بی اختیار بغض میکنه و میگه :
- متین بابت دیشب ...
میخندم و هیسی میگم ...
- من یادم نمیاد دیشب رو ...
با دستش گوشه ی چشمش رو پاک میکنه و با فنی اونم میخنده ..و بعد کمک میکنم چمدونش رو ببنده ، خرید هایی که کردم رو نشونش میدم و دست آخرم لباسی رو که به لطف کسری و هدیه ی دوستش ... با ذوق لباس رو دست میکشه و عالیه ای میگه .. بعدم شروع میکنه بررسیش کردن و یهو جیغی میزنه و با خوشی میگه ..
- وااای متین خدا بگم چیکارت نکنه ....برندش elie saab ( یکی از طراح های مطرح لبنانی )
و کنجکاوانه منی رو که موقع نشون دادن خلاصه وار براش داستان رو توضیح دادم مجبور میکنه کل داستان رو مو به مو براش تعریف کنم و با ذوق خاصی گوش و میده و با هم دوباره و سه باره و ده باره از این شانس خوب ذوق میکنیم و میخندیم ... تا ساعت یک که زنگ میزنن و میگن دم در هتل باشه ...