دانلود رمان اگرچه اجبار بود




همه چیز من شده بود یک بازی تلخ ، بی فکر به نتیجه بدی که روی زندگی من و اون میذاره .. به تنها چیزی که فکر میکردم آبروی بابام بود .. بیخیال اون ...نمیتونستم در مقابل نگاه های بی احساسش عکس العملی بجز سکوت داشته باشم .. حس میکردم شخصیت و غرورش زیر پاهام داره تیکه تیکه و خورد میشه ولی کاری از دست من بر نمیومد .. منم یه سر بازی بودم ..