رمان همزاد مرگ

رمان همزاد مرگ


خلاصه رمان همزاد مرگ: به زندگی چنگ انداخته بود... از همان ابتدا که جنینی نارس بود و مادرش از بالای بام پرید... بعدتر که زیر کتک های برادرش جان نمی کند یا حتی زمانی که کودکی نکرده، هلش دادند در بستر گرگ...
حالا بیست و دو سال بود که هنوز بی آن که بداند چرا به زندگی چنگ زده بود... چندسال دیگر می توانست کابوس ببیند، آینده ی نامعلوم و دلهره ی دستگیری را تحمل کند و با این حال بدحال سر کند؟ شاید این بار نوبت زندگی بود که برای گرفتن دست های او جلو بیاید...

تمام قسمت های رمان همزاد مرگ از fatemeh94