دانلود رمان بغض ترانه ام شو از هانیه وطن خواه  shazde koochool

خلاصه رمان بغض ترانه ام شو :
رمان از وسط شروع میشه به میرسه به پایان :) دختری بنام ترانه که به خاطر اشتباهی که بقیه فکر میکنن ، بیخیال ارث کلانش میشه.
ایا واقعا ترانه اشتباه میکنه یا دیگران؟
به جای جواب به دلتنگیاش کشیدمش تو بغلم.
سرم فرو رفت تو گودی گردنش. نفس کشیدم از عطر تنش.
غرق شدم تو حجم شناور دلتنگی مادرانش. من بی تو دو سال خون شد دلم خاتون من.
تو این دو سال من جون دادم تو این حجم دردآور بدون عطر تنت. خاتون گریه نکن.

[qs]رمان دریچه[/qs]

قسمتی از متن رمان بغض ترانه ام شو از هانیه وطن خواه :
مهسا خندشو خورد از بابت زور زدن من واسه عدم نزدیکیش به شادمهر و شادمهر چشم غره رفت بهم.
من تو رو نشناسم که به درد لا جرز دیوار هم نمی خورم برادر من.
این قبری که بالاش وایسادی به فاتحه خونی، من نبش قبرش کردم و مرده توش جا نذاشتم.
مهسا عاشقت هم که باشه، منطقش می چربه به احساسش. مهسا طعمه بعدی واسه تو نیست.
مهسا دختر دیشبت وارانه نیست. مهسا این همه سال با همه بازی کرده، بازی نخورده.
این بار هم اگه خودش بخواد من نمی ذارم که بازی بخوره.
ـ این قدر سخته؟ یا بس که متنفری ازش نمی خوای حرفی ازش زده بشه،
هان؟  باز دستم رفت طرف دل پیچ خوردم.
دلم واسه خودم می سوخت، برای قلب درگیرم.
لبای خشکی زدمو تو اون سرمای استخون سوراخ کن با زبون تر کردم.
سرم رو گرم می کردم که از یادم بره این غم. های دهنمو ول دادم کف دو دست چسبیده به صورتم.
نمی خواستم بفهمی تو که من طاقت نمیارم.
اشکم تو کاسه چشمم مثل همه ی این چند سال ناکام پس زده تو خلوتش نشست.
ـ جواب نداشت سوالم؟  ـ نه، نداشت. این که من یه زمانی عاشق اون شدم؛ فقط واسه خودم معنی داره و بس.
می دونم هیشکی بهم حق نمیده؛ ولی من واسه خودم حق دارم به همه اونایی که این حقو ازم می گیرن هیچ حرفی نزنم.
شاید بزرگترین اشتباه زندگیم بود؛ ولی به قول شادمهر همیشش هم بد نبود. نمی خوام بی چشم و رویی کنم بابت این غیر همیشه هاش.
تو هم این حجم کنجکاویتو بکشون سمت یکی دیگه. مهدیس هم گزینه بدکی نیست.