رمان من ارباب توام

man-arbabe-toam

نام کتابنام کتاب : رمان من ارباب توام
نام نویسنده نام نویسنده : honney66
حجم حجم :4MG(تعداد صفحات:500)
خلاصه داستانخلاصه داستان:
دختری که در خانواده ای با وضعیت  مالی مناسب بزرگ شده .. هرچند که زیاد اهل نماز و روزه نیست و انچنان با دینش آشنا نیست ولی دل پاک و صاف و ساده ای داره ... همه چیز عادیه تا وقتی پدر دختر داستان ما موضوعی رو با دخترش در میون میذاره که باعث میشه...

t_logoکانال تک سایت در تلگرام، اینجا کلیک کنیدt_logo

فرمت کتاب فرمت کتاب : PDF

دریافت کتابدریافت  رمان من ارباب توام فرمت PDF

قسمتی از متن رمان:
به اینجای حرفش که رسید ساکت شد ..منم شکه شده بودم .وای اصلا باورم نمیشه کسی که بابا رو اسمش قسم میخورد یه همچین
کاری رو با بابا کرده باشه ....رمان من ارباب توام
********
کم پولی نبود ..مطمئنم حتی اگه همه ی داراییمونو میفروختیم بازم کم میومد ..خدا ازت نگذره پسره ی ...استغفرالله ...چی بگم بهش ..نمیدونم چیکار کرده بود که این همه خرابی به بار اورده بود ..هم زده بود زندگیه خوانوادشو خراب کرده بود هم زندگی و آینده ی منو .....رمان من ارباب توام
********
اولش یه کمی جا خورد چون خیلی تند و پشت سر هم گفتم ولی بعدش یه پوزخند اعصاب خوردکن زد که اگه الان کلتی چیزی داشتما
یه راست یه گلوله تو مخش حروم میکردم پسره ی چندش .....رمان من ارباب توام
********
اولش یه کمی تعجب کرد ولی دوباره اخماشو کشید تو هم و زل زد بهم ..ذره ذره رفتارامو گذاشته بود زیر ذره بین و این یه کمی کارمو
سخت میکرد ..نگاش کن تو رو خدا اول میگه بیا بازی شرطی بعد میزنه دسته رو خرد میکنه ..واسه چی ؟ واسه این که بهش گفتم
بیشعور ..خب آخه احمق جان هستی که گفتم بهت این دیگه ناراحتی داره ..هه گرچه حقیقت تلخه .....رمان من ارباب توام
********
آدرس و که گفت سریع خداحافظی کردم و با قدمایی محکم به سمت اتاقم رفتم ..انتظار داشتم رز و ببینم ولی نبود ..حتما رفته بود تو
اتاق خودش ..یه ذره از کاری که کرده بودم پشیمون بودم و البته نگران ..نگرانش بودم اینکه اتفاقی براش نیوفتاده باشه ولی غرورم بهم
اجازه ی پیشروی نمیداد ....رمان من ارباب توام
********
نگام افتاد به ساعت گوشیه ی تو دستم ..باید میرفتم ..اونجا ...سریع ماشین و روشن کردم و به سمت مقصد حرکت کردم ..موزیکی که
پخش میشد و دوباره از اول گذاشتم و پامو روی پدال گاز فشار دادم ..یک ساعتی از اون زمان میگذشت که رفته بودن ..
تصمیم خودمو گرفته بودم ..یا رز مال من بود یا هیچکس .....رمان من ارباب توام
88
"دوستان توجه کنید متون قسمتی از متن رمان به صورت کاملا اتفاقی از رمان انتخاب میشود و متون منتخب نویسنده رمان نیست"