رمان روی جدول های ولیعصر

رمان عاشقانه روی جدول های ولیعصر نوشته امیر رضا لطفی پناه.

داستان پسری بنام دانیاله که زندگی نرمالی داره و هر روز از خونه تا سرکار رو از خیابان ولیعصر میگذره و افکار و ناراحتی هاشو با چنار های خیابان ولیعصر در میون میزاره . یه مشتری خاص با نگاه خاص دانیال رو برای اولین بار با عشق آشنا میکنه .




قسمتی از متن رمان روی جدول های ولیعصر:

یکم به همون روند ادامه داد، خیره شد به لوستر، بعد به تلویزیون، بعد هم زیرچشمی خیره شد به من، اینجوری که به آدم نگاه میکنه، انقدر ترسناک میشه که چشمای سبزش مو به تن آدم سیخ میکنن!
 یدفعه گفت: دانیال تو الان واقعا حاضری هر طور شده با این دختره ارتباط برقرار کنی؟ -آره. اگه برام مهم نبود که اصلا نمیومدم بهت بگم. -خب ببین به نظر من دختره باز پیداش میشه. -یعنی چی؟

 

-یعنی بازم میاد مغازه، حالا به هر بهونه ای. -چرا باید همچین کاری کنه؟ -ببین میگی بهت خندیده، نه یه بار دو بار، سه چهار بار. معمولا دخترا الکی به یه نفر نمیخندن، براش جالب بودی که خندیده.
 -گفتم که سوتی دادم، هر آدم دیگه ای هم بود میخندید. -خب اون متوجه شده که سوتی که دادی، یه عکس العملی نسبت به یدفعه ای اومدنش توی مغازه بوده، در غیر اینصورت که سوتی نمیدادی، نه؟
 -آره خب... حالا اومدیم و نیومد، اونموقع چی؟ -اونموقع یعنی فقط با خودش گفته پسره خل و چله و براش فقط مایه خنده بودی نه اینکه براش جالب بوده باشی. -یعنی باید...؟